کاش خرگوش همیشه پیشم بود

من دلم میخواد خرگوش همیشه پیشم باشه وااااااااااای  همش دلم بوس خرگوشی میخواد دلم میخواد وقتهایی که دارم استراحت می کنم و تنهام، وقتهایی که کار میکنمو یه چیز جدید پیدا میکنم خلاصه همیشه ها خرگوش پیشم باشه. دوست دارم هر لحظه بهش بگم چقدر عاشقشم خودش میدونه من چقدر دوسش دارم ولی گفتن دوست دارم بیشتر از اینکه برای اون جالب باشه برای من جالبه و منو هر ثانیه عاشقتر از قبل میکنه آخه خودش یادم داد بگم دوست دارم. من قبل از اینکه خرگوش خوشکلمو داشته باشم از دوست دارم گفتن میترسیدم اما حالا اگر بهش نگم دوست دارم حتما قلبم میمیره! آخه آقای خرگوش، گوگوی بدون قلب به چه دردتون میخوره؟

نویسنده: گوگوی دوست دارم بگو

داستان گوگو خانم و آقا خرگوشه

سلام

من خرگوشم. منتهی نه از اون خرگوشا که تا بشون دست می زنی قلبشون مثه گنجشک می زنه و نه از اونا که تا ولشون می کنی زودی می رن تو لونه کوچولوشون و هی تند و تند می لرزند؛ آخه من از اولش که خرگوش نبودم، تازه الان دو ساله که خرگوش شدم قبلش اسم نداشتم یعنی کسی روم اسم نذاشته بود، بعدش گوگو خانوم امد اسم منو پیدا کرد  و اینجوری شد که من شدم خرگوش.داستان خرگوش و گوگو را هم که حتما می دونید اونا (ما ها) عاشق همدیگه ایم یه عشق رویائی که تو این مدت نچندان کوتاه خیلی خیلی بیشتر هم شده و می دونم که از این هم خیلی بیشتر می شه. خب فعلا تا بعد.

نویسنده: آقا خرگوشه

سفر سوم گوگو و خرگوش به میدان نقش جهان

دیروز منو عشقم برای بار سوم رفتیم میدون نقش جهان  خیلی خوش گذشت اما پای من ۳ تا تاول زد! اینقدر درد میکنه هزارتا درد هم که باشه به بودن با عشقم می ارزه. اول رفتیم میدون بعد بازارهندوها رفتیم اگه اینورارو بشناسین میخندین چون توی بازار هندوها لوازم خونگی میفروشنولی ما همینطوری رفتیم که رفته باشیم یه تیمچه جدید توی دالونهای بازار پیدا کردیم توش لوازم آرایشی و بهداشتی میفروختن. اون مغازه خوشکله هم رفتیم که وسایل یی چینگ میفروشه ولی بسته بود. از اون مجسمه ژاپنی ها که با ساقه برنج درست میکنن آورده بود ما دفعه قبل یه دونشو خریدیم خیلی خوشکلن. یه آینه جیبی چوبی هم خریدم بعد رفتیم چایخونه سنتی کنار بازار قیصریه وای چه نمایی داره از اون بالا همه میدون زیر پای آدمه از فاطی کماندوها هم خدارو شکر خبری نبود از بس هوا گرم بود ۲ تا آب معدنی خوردم با یه دونه بستنی توی چایخونه یه آقای آلمانی با مترجمش نشسته بود که خرگوش بعضی از حرفاشونو برام ترجمه کرد میگفت آقاهه میگه اصفهان شهر قشنگیه با اینکه آلمانی بود یه جوری قلیون می کشید که همه ایرانی ها رو گذاشته بود تو جیبش  خرگوش میگه آلمانیها عاشق قلیونن!! به حق چیزای نشنیده. منو خرگوش به این نتیجه هم رسیدیم که هیچ وقت بچه نمیخوایم. بعد از بازارو میدون پیاده رفتیم توی چهارباغ تا رسیدیم به یه فست فود که من خیلی دوسش دارم دوتا چیز برگر خوردیم که سوخته بود  بعد هم کم کمک رفتیم خونه تا خونه سوار یه تاکسی شدم که یه آقایی کنارم نشسته بود نزدیک بود بزنم توی سرش از بس که اذیت کرد خوب دیگه اینجا ایران است

نویسنده: گوگوی توریست

یه تفریح دونفره

امروز منو خرگوش با هم میریم بیرون من بیرون رفتن با عشقمو خیلی دوست دارم روحیم خیلی خوب میشه خیلی خوش میگذره میریم بازار قدیمیای میدون نقش جهان وااااااااای خدا چه حسی داره زیر اون طاقهای قوس دار راه رفتن ولی از صدای موتور موتورسوارایی که یهو از توی راهروها درمیان میترسم همش فکر میکنم حالا میخورن به خرگوش  بعدشم قراره بریم یه جایی همبرگر بخوریم پر سس  به خرگوش گفتم بیا بریم کنار رودخونه هم یه صفایی بکنیم ولی گفت اب رودخونه رو بستن  آخه با آب رودخونه چیکار دارین حالا دیگه باید برم آماده بشم ساعت چهارونیم قرار داریم

نویسنده: گوگو خانوم خوشحال

تنهایی

مثل اینکه خرگوش از این خونمون خوشش نمیاد و من باید تنهایی زندگی کنم. شاید مجبور بشم از تنهایی خودکشی کنم شاید هم خودکشی نکنم  به هر حال خرگوش حوصله این بچه بازیهارو نداره شاید دوست داشته به خاطر این کاری که براش تراشیدم و حوصلش رو نداشته بزنه تو مخم  اما چون دوستم داره چیزی نگفته که دلم بشکنه منم تنهایی زندگی میکنم

نویسنده: گوگو خانوم تنها

گوگو اشتباه کرده

گوگوی احمق امروز خرگوش خوشکلشو ناراحت کرد! ناراحتی خیلی احمقانست که آدم تنها دارایی همه عمرشو از خودش برنجونه. خرگوش من فکر کردم تو رفتی استخر و منو یادت رفته خب اشتباه کردم ببخشید یادم نبود صبحا خانوما میرن استخر! قول میدم دیگه تکرار نشه

خرگوش من عاشقتم اگر از من ناراحت بشی میمیرم 

نویسنده: گوگو خانوم پشیمون

بالاخره ما هم خونه دار شدیم

اینم خونه من و عشقم

فکر نمیکردم به این خوبی بشه

دوتایی توش مینویسیم. نه پول آب و برق و گاز و تلفن میدیم نه مهمون داری میکنیم (از نوع شام و ناهارو صبحونه). هیچ وقت هم اسباب کشی نمیکنیم مگر اینکه بلاگ اسکای (مسعود خان)  بیرونمون کنه. دکوراسیون و ساخت داخلی خونه رو هم چند وقت یک بار عوض میکنیم چون خودمون تو کار ساخت و سازیم!  خلاصه مطلب، خوش اومدیم

نویسنده: گوگو خانوم