داستان گوگو خانم و آقا خرگوشه

سلام

من خرگوشم. منتهی نه از اون خرگوشا که تا بشون دست می زنی قلبشون مثه گنجشک می زنه و نه از اونا که تا ولشون می کنی زودی می رن تو لونه کوچولوشون و هی تند و تند می لرزند؛ آخه من از اولش که خرگوش نبودم، تازه الان دو ساله که خرگوش شدم قبلش اسم نداشتم یعنی کسی روم اسم نذاشته بود، بعدش گوگو خانوم امد اسم منو پیدا کرد  و اینجوری شد که من شدم خرگوش.داستان خرگوش و گوگو را هم که حتما می دونید اونا (ما ها) عاشق همدیگه ایم یه عشق رویائی که تو این مدت نچندان کوتاه خیلی خیلی بیشتر هم شده و می دونم که از این هم خیلی بیشتر می شه. خب فعلا تا بعد.

نویسنده: آقا خرگوشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد