میخوام

من: خرگوش، من میخوام 

خرگوش:  چی میخوای 

من: میخوام 

خرگوش: تورو خدا بکش بیرون 

من: چی رو بکشم بیرون  

خرگوش: گوگو تورو خدا شروع نکن 

من: مگه من چی گفتم؟ من کارتون سیندرلا میخوام 

خرگوش: آهان 

------------------------------------------ 

من: الو سلام عزیزم چطوری 

خرگوش: سلام عزیزم 

من: برو گمشو کثافت 

خرگوش:  گوگو باز چی شده 

من: هیچی مگه چی گفتم 

خرگوش: خودتی 

من: چیه بابا مگه چی شده 

خرگوش: خر خودتی 

من: خودم میدونم من همیشه خرتم 

خرگوش: ب ی ی ی ی  پ

---------------------------------------- 

من: الو سلام خرگوشم 

گوگو: به به سلام گوگو 

من: دیگه دوست ندارم 

خرگوش:  بعله

گوگو: من میدونم تو دوسم نداری 

خرگوش: آهان کی به این نتیجه رسیدین اونوخت 

من: نمیدونم باید چی بگم 

خرگوش: برو گوگو دوباره شروع نکن 

-------------------------------------- 

من دیوونه نیستماااااا   فقط یکمی خودمو لوس میکنم 

 

تمام مکالمات بالا بی مناسبت بوده و خرگوش هرگز مقصر نبوده 

 

نویسنده: گوگو خانوم دیوونه

تنهایی = مرگ

فرمول تنهایی مساوی با مرگ برای من صادق شمارو نمیدونم

واقعا احساس بدی بهم دست میده وقتی دوست دارم پیش عشقم باشم ولی به هزارو یک دلیل و گاهی فقط به یک دلیل نمیتونم

اون روز بداخلاق میشم با همه دادو بیداد میکنم سر بابا داد میزنم

با مامان لجبازی میکنم

مرتبا به آبجی کوچیکه گوشزد می کنم که چون از من کوچیکتره باید حتما بهم احترام بگذاره بعضی موقه ها میشه که در طول یک روز ۲۰ بار این موضوع رو مورد بررسی قرار میدم !!!! خب دیگه

بابای بیچارم خیال میکنه من به علت عاد ت*** ماهانه دچار اخلاق سگی میشم! من دقیقا نمیدونم اطلاع داره که این واقعه در ماه فقط یک بار به وقوع می پیونده!!!! چون اگر در یک ماه صد بار بد اخلاق بشم مراعاتمو میکنه و با چشمای گنده عسلیش فقط نیگام میکنه

مامان در پی هر گونه لجبازی بنده به این نتیجه می رسه که توی تربیتم موفق نبوده

آبجی کوچیکه یه روز از دست من گریه میکنه یه روز بلا نسبت شما محل سگمون هم نمیزاره

چرا هیشکی نمیفهمه من چم شده

باباجون من دلم برای خرگوش تنگ شده همین


نویسنده: گوگو خانوم

اسم عوض میکنیم

امروز تصمیم گرفتم اسم این وبلاگ رو عوض کنم 

آقای خرگوش خانوم گوگو خیلی جالب نیست درسته اسممون همینه ولی من ترجیح میدم عوضش کنم اسمشو گذاشتم "عشق دو نفره" 

 

نویسنده: گوگو خانوم تنوع طلب

منو یادته؟

خرگوش خیلی وقته به اینجا سر نمیزنی 

وقتت پره میدونم 

سرت شلوغه میدونم 

خیلی دوسم داری میدونم 

ولی دیگه مثل قبل ترها نمیتونیم با هم باشیم میدونم 

یه روزی غصه اون روزایی رو میخوردم که اینجا بودی و من قدر بودنتو ندونستم 

اما الآن به همون دوری هم قانعم ولی یکم بیشتر میخوامت دوس دارم یکم بیشتر پیشت باشم 

حالا دیگه به درو دیوار اتاقت که بیشتر از من تورو مبینن حسادت میکنم 

من به همه اون آدمها و اشیایی که بیشتر از من تو رو میبینن و لمس میکنن حسادت می کنم 

 

نویسنده: گوگو خانوم

چرا؟؟؟؟؟؟؟؟

احساس میکنم به شدت به یه هم..خوا..بی عاشقانه نیاز دارم 

سرشار از عشق و بدون س..ک*س 

ولی نمیشه چون ما از هم دوریم 

عشق برای من فقط ارتباطات جسمی نیست  

حس نوازشهای محبت آمیز و عاشقونه روحم رو به پرواز درمیاره 

ولی افسوس که خیلی وقتها از همین یه ذره سهمم از عشق هم محرومم   

 

نویسنده: گوگوی محروم

اندر مزایای فرشته داری

ساعت ده دقیقه به یازده شبه و خرگوش خان هنوز نرفته خونه! حس کمک کردن به دیگران قسمتی از وجودشه یادم نمیاد توی این دو سالو چند ماهی که باهم دوستیم کسی ازش کمک خواسته باشه و اون بگه نه. حل مشکلات نرم افزاری و سخت افزاری! نصب آنتن ماهواره! خرید ریسیور! پاسخ به سوالات شرعی و غیر شرعی موبایل، مشاوره و همراهی در خرید موبایل و لپ تاپ و دوربین دیجیتال، یخچال ، تلویزیون کامپیوتر. قرض گرفتن پول برای دیگران و حل مشکلات امور مهاجرت (بخوانید فرار مغزها!)  

خدایا یه فرشته توی این دنیا بود اونم دادی به من :) فرشته داشتن یه ایراد کوچولو داره اون هم اینه که برای با من بودن یا حتی با من حرف زدن وقت کم میاره  

 

نویسنده: گوگو خانوم فرشته دار

شیرینی های تلخ

یه روز عاشق میشی و بدون اینکه شخص مقابلت بفهمه بهش فکر میکنی، خوابشو میبینی، قلبت رو بهش هدیه میدی 

یه روز میشه که یکی عاشقت میشه بدون اینکه تو بفهمی بهت فکر میکنه، خوابتو میبینه، قلبش رو بهت هدیه میده! اما تو نمیدونی، من هم نمیدونستم وقتی هم که بهم گفت، عاشق شده بودم عاشق یه آدمی که نمیدونست عاشقشم حالا بهش میگم خرگوش اون روزا نمیدونستم کیه و چیه فقط عاشقش بودم حرفهای هیچ کس برام مهم نبود حتی حرفهای یه آدمی که هر شب خوابمو میدید 

الآن هم مهم نیست  

یه عشق بزرگ همه وجود منو تسخیر کرده، قلبمو، فکرمو احساسمو و هرچی که دارم 

اون هم دیگه عاشق شده و دیگه هر شب به من فکر نمیکنه 

ولی با اینکه دوستش ندارم دیدن صحنه کشیده خوردن از زنش که نتیجه زل زدن به من بعد از سه سال بود ناراحتم کرد 

فکر نمیکردم حتی توی این شرایط بتونم با خرگوشم درد دل کنم نمیدونستم تنها کسی که میتونه بهم بگه همه چی تموم شده و من قبول کنم خرگوشمه 

خرگوش، یه روز دیدن یه عشق قدیمی تو رو به گذشته ها برد و من حست رو درک نکردم تنها حسی که داشتم حسادت بود!! ولی نمیدونستم خیلی زود خودم هم اون حس رو تجربه می کنم و تو به جای حسادت فقط منو درک می کنی 

عاشقتم بیشتر از قبل بیشتر از همیشه

نوسنده: گوگو خانوم 

چند تا حرف عاشقونه

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
 چند وقتیست که هر شب به تو می اندیشم
 به تو آری،به تو یعنی،به همان منظر دور
 به همان سبز صمیمی،به همان باغ بلور
 به همان سایه،همان وهم،همان تصویری
 که سراغش ز غزلهای خودم میگیری
 به همان زل زدن از فاصله دور به هم
 یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
 به تبسم،به تکلٌم،به دلارایی تو
 به خموشی،به تماشا،به شکیبایی تو
 به نفسهای تو در سایه سنگین سکوت
 به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
 شبحی چند شب است آفت جانم شده است
 اول نام کسی ورد زبانم شده است
 در من انگار کسی در پی انکار من است
 یکنفر مثل خودم عاشق دیدار من است
 یکنفرساده چنان ساده،که ازسادگی اش
 میشود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
 آه،ای خواب گرانسنگ سبکبار شده
 بر سر روح من افتاده و آوار شده
 در من انگار کسی در پی انکار من است
 یکنفر مثل خودم تشنه دیدار من است
 یکنفر سبز،چنان سبز که از سرسبزیش
 می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش
 رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
 اول نام کسی ورد زبانم شده است
 ای بی رنگتر از آینه یک لحظه بایست
 راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست
 اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
 پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست
 حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
 عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
 آری آن سایه که شب آفت جانم شده است
 آن الفبا که همه ورد زبانم شده است
 اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
 و تماشاگه این خیل تماشا شده است
 آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
 عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی 

 

درسته که این شعرو خرگوشم برام خونده ولی چون عاشق شعر خوندنه نمیدونم وقتی داشت برام میخوند به من فکر میکرد یا نه؟   خرگوشم میگه دقیقا یادش نیست شاعر این شعر کیه ولی احتمالا فریدون مشیری شاعر این شعره  

 

نویسنده: گوگو خانوم عاشق شعر

این عشق چقدر میخواد بزرگ بشه

بعضی موقعها فک می کنم که این عشق ما تا کی میخواد بزرگ بشه یعنی من میتونم از پس این عشق بزرگ بر بیام؟ خدا میدونه که هر شب که خوابیدم بعد از بیدار شدنم عاشق تر از قبل بودم آخه یه آدم چقدر میتونه مهربون باشه توی این دوره زمونه خراب یه پسر با قیافه خرگوش خوشکلم که دیگه خودتون میدونید چهرش کاملا سینمایی! انگار از روی باگز بانی کپیش کردن! شاید هم باگزبانی رو از روی خرگوش من ساختن؟ حالا دقیقا نمیدونم کدومو از رو کدوم ساختن ولی خب به هر حال یه موجود به این زیبایی تاکید می کنم این خرگوش من چشماش شبیه سرندی پیتیه یادتونه، کنا، سرندی پیتی، جزیره ناشناخته ... ؟ باور کنید نه اهل الکله نه اهل دود (حتی قلیون) نه اهل رفیق بازی!! نمیدونم چه کار خوبی توی زندگیم کرده بودم که خدا این موجود پاک و زیبا رو به من هدیه کرد. فقط آرزو می کنم لیاقتش رو داشته باشم 

 

نویسنده: گوگو خانوم خوشبخت و خوش شانس

شنیدن صدات دلتنگم میکنه

یه کاری با من کردی که حتی شنیدن صدات از پشت تلفن منو دلتنگ میکنه. نمیدونم جریان چی بوده که من باید عاشق خوشکل ترین و خوشمزه ترین مرد روی زمین میشدم و اینجوری تاب و تحملم مختل میشد. غذا میخورم تو فکر توام، می خوابم تو فکر توام، بیدار میشم تو فکر توام، پای کامپیوتر، موقع دیدن تلویزیون، تو خیابون، همه جا همه جا فقط تو فکر توام. خودت میدونی دو سال که دارم روز به روز دیوونه تر میشم هر کار میکنم و هرجا میرم به اولین چیزی که فکر میکنم اینه: کاش خرگوشم اینجا بود. کاش دوست داشتن اندازه داشت. من کوچولوتر از اونی هستم که بخوام یه عالمه عاشق بشم اصن دلت برام میسوزه اگه از بس عاشقتم جونم تموم بشه چی؟ جواب مامان بابامو چی میدی؟ از این حرفها که بگذریم یه تشکر گنده برای ثبت مجدد دامین سایتم که داشت از دستم میرفت بهت بدهکارم البته این پیشت باشه تا بعدا حسابی جبران کنمباشه خرگوش؟

نویسنده: گوگوی رو به اتمام